ON MY OWN

ON MY OWN

و به نام گناه که ثابت میکند تو آدمی و او خدا

فاحشه ها، پیشمرگان آزادی

پیشمرگان جهان متمدن فاحشه های هستند که در مجامع سربسته با دیوار های کوچک، تنها برای بدست آوردن پول، دیوارهایی را می کشنند که دیگران جرعت شکستن آن را ندارد گرچه طبقه دگراندیشان آن را شعار دهند اما چه بسیار است فاصله شعار تا عمل. و چه بسیار روشنفکران مدیون هرزگانی اند که بی آن که جوهری برای نوشتن داشته باشند مینویسند: از جسارت و سرگشته گی میخوانند با هم آواز همان بودن که بودن و مینویسند بر تن های گرسنه جنسی یادگاری های که روزی دانشمندان آن را در علوم پایه ی خود مورد بازبینی قرار میدهند و فریاد میزنند سرکشی و گستاخی از نامیدن خیر و شر بر مبنای تعاریف ذهنی حکام در زهن گوسفندان آفریده شده اند.

آری فاحشه ها پیشگامان جهان متمدن اند که همچون موج های که ساحل دیوار آنان نیست و به مانند نور خورشید که زمین پایان کار آن نیست. متوقف نمیشوند. آنان همانی اند که برای توجیه اعمال خود در جامعه ای که آنان را انکار و سپس ترد میکند معهذا بدان بسیار هم نیازمند است به سوال های میرسند که پاسخی ندارد و این همان ابتدای جای است که دیوارها شروع میشوند.

سربازان فدایی مردمانی که با برهنگی خود، راه را بر مردمان دیگر میگشایند و جامعه را به چنان بلوغ جنسی میرساند که دیگر دیدن برهنگی زن همه چیز نیست؛ گرچه بهای این کار را باید با آماج حملات حکام و قضاوت های مردمی بپردازند که در بند بی پایان هرزگی، اندیشه خود را به حکام فروخته اند. سربازان گمنامی که چون به پیری گر رسند! کسی اسم آن ها را نخواهد دانست و به فراموشی خواهند سپرده شد و در تنهای خود تا ابد غرق خواهند شد. آنان همانی هستند که توده ی مردمان انسان نما آنان را قربانی بهای آزادی میگردانند و با زبح سرهای مقدسشان در همان حال که افسوس از دست دادنش را دارند بر در مساجد و کنیسه ها به رقص و پایکوبی میپردازند و در این بین تنها کودکان خردسال اند که در کمال ناباوری نظاره میکنند که چگونه نیک میدارند والدینشان این جنون سرکش را، گرچه بارها والدین خود را در هم آغوشی با آن جسد بی سر دیده بودند.

درست به مانند بیوه ای که در روستای کوچکی از خانه خود به در آورده شد و همان ها که فعل بر هرزگی اش گذاشتند لباسانش را دریدند و در آتش ساختی خود سوزاندند آن جوهره ناپاک و سپس همه روستایان محکوم شدند به حسرت ابدی یک بار هم آغوشی دیگر با او.

و امروز در این خاک تشنه به خون خود، با سنگ های که با سرها شکست و آب هایی که روزی از اجساد مملو شد و آسمانی که کر از صدای شیون و فریاد زنان و فرزندان سربریده شده بود و کوه های که کمپ پناهندگان مردان و زنانی بود که با سنگ به مقابله دیوهای مخوف برآمدند اما حاظر به تسلیم شدن در برابر اسارت نشدند؛ گوی بیشتر از هر زمان دیگری به این جوهره وجود فاحشه ها نیاز دارد.

آری فاحشه نام دیگر هنجار شکنانی است که حاظر به تسلیم در برابر این ماتریکس بی پایان و مهندسی زندگی به مانند گوسفندان نمیشوند و چه بسیار رهبران، سربازان و سیاستمداران و مردمانی که تن به هرزگی خواندن خود دادند و بر فاحشگی خود ایستاده مردند اما تن به اسارت ندادن.

پاینده باد هرزگان گمنامی که در زندگی کوچک و پر از خدمات خود، ترد شدند و در کف خیابان ها یا سر بریده شدند یا در تاریکی انزوا به جاودانگی خاموش رسیدند اما دست از پرواز کردن و رد شدن از دیوارها برنداشتن.   

ساکو شجاعی 1397/7/6                                                                  


نظرات شما عزیزان:

جوجه اردک زشت
ساعت13:37---9 مهر 1397
سربازان فدایی مردمانی که با برهنگی خود، راه را بر مردمان دیگر میگشایند و جامعه را به چنان بلوغ جنسی میرساند که دیگر دیدن برهنگی زن همه چیز نیست

جوجه اردک زشت
ساعت13:36---9 مهر 1397
سربازان فدایی مردمانی که با برهنگی خود، راه را بر مردمان دیگر میگشایند و جامعه را به چنان بلوغ جنسی میرساند که دیگر دیدن برهنگی زن همه چیز نیست

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


All About Me :)

خان و خادم دیدم و مخلوق خالق ندیدم.
خاتون و خواجه دیدم و خالق مخلوق ندیدم.
اما هرچه را که ندیدم در چشمان کور عالم دیدم.
......................................
بر احساس ضرب خورده ام و سوار بر جسم باکره ام
میتازم از این قیل و قال تنهایی به سوی بیابانی نمادین
که هرچند دخترانش از خاک اند و خار اما می ارزند به صد گلبرگ و رنگ دختران خزان
-Sako-

Join Us

Join us in YouTube Join us in Telegram

documentary

    مستند سرای هیمن


    مستند سرگذشت محمد اوراز